شعر عاشقانه بدون عشق کم کم مغز من از کار می افتد از اصغر عظیمی مهر
اصغر عظیمی مهر
شعر عاشقانه بدون عشق کم کم مغز من از کار می افتد از اصغر عظیمی مهر
بدون عشق، کم کم مغز من از کار می افتد 🙁 / نوار قلب من بر چرخه ی تکرار می افتد :_:
شبیه کودک محبوس در انباری خانه / که بعد از التماسش، گوشه ی انبار می افتد
شبیه آخرین برگ درختی پــیـر، در طوفان / کهتا حالا نیفتاده، ولی اینبــار، می افتد
به قدری خسته و دلتنگ و دلگیر و غم آلودم، / که هر عکسی که میگیرند از من، تار می افتد!
من از لطفِ خدا توی فضای باز هم باشم(!) / بدون زلزله روی سرم آوار می افتد
به قدری با سماجت قصد “خود ویرانگری” دارم / که اغلب وقت خوابم از لبم سیگار می افتد!
یقین دارم که شکل مردنم، “مرگِ طبیعی” نیست / و حرفش در دهان مردم بازار می افتد!
زمین خوردم، شکستم، ریشه ام وا رفت، پژمردم / چو گلدانی که با باد از لب دیوار می افتد!
به لطف بوسه بر عکس تو روی صفحه ی گوشی / همین امروز یا فردا، لبم از کار می افتد!
شاعر: “اصغر عظیمی مهر“
پی نوشت اول:
او قول داده بود فقط عاشق منی / علم منی، شعور منی ، منطق منی
آخر خداست هر چه بخواهد چه خوب، بد / بی اذن او که رود به دریا نمی رود
اما عجیب رود به دریا رسید و رفت / برصورت زمخت زمین خط کشید و رفت
فردا رسیده است تو رفتی بدون من / حالا تویی که تشنه ترینی به خون من
فردا رسید آدم و حوا تمام شد / «لیلا دوباره قسمت ابن اسلام شد
لیلا دوباره قسمت ابن اسلام شد / دیگر تمام شد گل نازم تمام شد»
برای مشاهده کاملِ شعر بالا از حسین پارسا منش روی ” شعر عاشقانه او گفته بود که لیلا نمی رود ” کلیک کنید.
شعر اصغر عظیمی مهر با مطلع بدون عشق، کم کم مغز من از کار می افتد
برای مطالعه اشعار دیگر از این شاعر روی شعر اصغر عظیمی مهر کلیک کنید.
برای مطالعه شعرهای بیشتر روی شعر عاشقانه کلیک کنید.
برای مطالعه روش های شعر خواندنِ صحیح روی اصول شعرخوانی کلیک کنید.