انشا در مورد نامه ای به خدا
۴٫۱ امتیاز ۱۵۱ رای

انشا درباره خدای مهربان

انشا در مورد نامه ای به خدا irnab ir انشا در مورد نامه ای به خدا

انشا در مورد نامه ای به خدا

سعی می کنم یادم بماند که همیشه و همه جا کارهایم را با نام خدا شروع کنم، وقتی نام خدا را قبل از شروع هر کاری می گویم احساس می کنم خداوند یارم شده و اینگونه کارهایم درست پیش می رود.

مادرم همیشه با خدا حرف می زند، او می گوید بهترین دوست ما خداست، او در وقت نماز در تاریکی شب و صبح های زود می گوید:”خدایا ما را ببخش”.

او هر روز صدها بار می گوید:”خدایا ما را ببخش.” وقتی فکر کردم فهمیدم با این همه نعمتی که خدا به ما داده است و ما از خیلی هایش به درستی استفاده نمی کنیم و خیلی از رفتارهای ما اشتباه است اگر روزی صد بار هم بگوییم خدایا ما را ببخش شاید کم هم باشد.

خدا می خواهد ما مثل او شویم تا جهان مان را پر از زیبایی و مهربانی کنیم، خورشید خدا با مهربانی می تابد، آسمان با مهربانی برای ما باران می فرستد، گل ها با زیبایی به ما لبخند می زنند انگار همه دنیا می خواهد مثل خدا باشد پس چرا من مثل خدا نباشم؟!

من هم سعی می کنم همه را دوست داشته باشم و با همه مهربان باشم، با ادب باشم و در مشکلات و سختی ها به خانواده و دوستانم کمک کنم و فرزند عالی و دوست خوبی باشم و سعی می کنم مثل همه آفریده های خدا وظیفه ام را انجام دهم.

اگر خورشید امروز هوس می کرد که نتابد یا ماه امشب روشن نمی شد چه اتفاقی می افتاد؟ چقدر خدا ما را دوست دارد که با وجود این همه اشتباه ما را می بخشد.

خوب بودن سخت نیست فقط باید حواسمان به شیطان باشد و خدا خودش کمکمان می کند.

او بهترین حافظ و مهربان ترین مهربانان است. امروز صبح موقع اذان من هم با همه عالم شروع به عبادت خداوند کردم و احساس می کنم حالا همه موجوداتی که خداوند آفریده است را دوست دارم. احساس می کنم من هم مثل خدا شده ام!


دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *