شعر عاشقانه کوچه از صنم نافع
شعر عاشقانه کوچه از صنم نافع | شعر عاشقانه
بـَـعد تو منظره کوچهٔ مان فرق نکرد 🙁 / پنجره، چهره من، سـوز اَذان… فرق نکرد
سر هر پیچ که عمداً به تو بر میخوردم / سرخی صورت من از هیجان فرق نکرد
بعد تو مادرم از عشق مرا میترساند / حس من زیر قدمهای زمان فرق نکرد
بی تو درگیر خیالات پر از درد شدم / روی بوم غزلم رنگ خزان فرق نکرد
روز و شب خوانده شدی در دل هر تصنیفی / بعد تو سوز قمر، لحن بنان… فرق نکرد
مردی از جنس تو در قصه من مانده هنوز / سالها رفت ولی… مرد جوان فرق نکرد
هر چه میخواستم از شب به حقیقت پیوست / روز شد …چهره بی رحم جهان … فرق نکرد ..! 🙁
شاعر صنم نافع
پی نوشت ۱:
دوری و زنده به گوری به هم آمیخته اند / بعد تو زندگیِ من همه اش ناخوشی است
دل سپردن به غزل های غم انگیز صفاست / دل سپردن به صدای نفس چاوُشی است
” یاسر قنبرلو “
پی نوشت ۲ :
من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم ..!
” حمید مصدق “
پی نوشت ۳:
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم / با اشک ، تمام خانه را تر کردم
دیشب که سکوت خانه دق مرگم کرد / وابستگی ام را به تو باور کردم
” ناشناس”
پی نوشت ۴:
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم / شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را / بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم
ای روی دلارایت مجموعه زیبایی / مجموع چه غم دارد از من که پریشانم
با وصل نمیپیچم وز هجر نمینالم / حکم آن چه تو فرمایی من بنده فرمانم
ای خوبتر از لیلی بیمست که چون مجنون / عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم
یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرند / از روی تو بیزارم گر روی بگردانم
در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم / وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم
دستی ز غمت بر دل پایی ز پیت در گل / با این همه صبرم هست وز روی تو نتوانم
در خفیه همینالم وین طرفه که در عالم / عشاق نمیخسبند از ناله پنهانم
بینی که چه گرم آتش در سوخته میگیرد / تو گرمتری ز آتش من سوخته تر ز آنم
گویند مکن سعدی جان در سر این سودا / گر جان برود شاید من زنده به جانانم
” سعدی جان “