شعر زیبا و عاشقانه پیغمبرش کردم | شعر ناب از سودا سیحون
۵ امتیاز ۱ رای
7015157331 4ff9f7772a b شعر زیبا و عاشقانه پیغمبرش کردم | شعر ناب از سودا سیحون

شعر زیبا و عاشقانه پیغمبرش کردم

شعر زیبا و عاشقانه پیغمبرش کردم | شعر ناب از سودا سیحون

شعر در مورد خودخواهی،شعر در مورد مشهور شدن معشوقه

.

.

از خاک آوردم به عرش و مِهترش کردم / از هیچ او را ساختم پیغمبرش کردم

وقتی که رنجِ زندگی تنهاترش می کرد / من سوختم، من ساختم، (…) من باورش کردم

از استخوان لاغرش رستم تراشیدم / افتاده ای را با محبت سرورش کردم

از تاک سرخ سینه ام میخانه آوردم / هر جرعه را با خون دل در ساغرش کردم

هی صبر کردم، صبر کردم ، صبر کردم، (……) صبر … / گویی که با این کار بی پرواترش کردم

مغرور و بی پروا شد و ما را ندید انگار / کز سوز دل آتش به جان مجمرش کردم

وقتی برای خالقش ابلیس شد؛ آنوقت / در زمهریر دست هایم کیفرش کردم ..!

.

شاعر: سودا سیحون

.

شعر زیبا و عاشقانه پیغمبرش کردم | شعر ناب از سودا سیحون

.

– مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم است؟! / لذت عشق من و تو نرسیدن به هم است

 ما دومغرور؛ دوخودخواه؛ دوبدتقدیریم / عاشقی کردن ما شرح عدم در عدم است

    “سید تقی سیدی”

– شعری که شاعر کشت و تقدیم فلانی شد / معشوقه ای که مفت و مجانی جهانی شد

  “علیرضا آذر

–          حالم خوش نیست، حالم خوش نیست

واسه اون کسی که داغش تا همیشه با منه / مث مغروری که تو جمع زیر گریه میزنه

“روزبه بمانی”

 

– عِشق من شد سبب خوبی و رعنایی او / داد رسوایی من شهرت زیباییه او.
بس که دادم همه جا شرح دلارایی او / شهر پر گشت زغوغای تماشاییه او

“وجشی بافقی”

 

– اینکه در چشم تو یک کوزه عسل باشد و من / ابرویت تاج سر تاج محل باشد و من

مو عسل، چشم عسل، لب شکر و دندان قند / بی نظیر عین مراعات غزل باشد و من

تو برو رد شو که من چشم خودم را بستم / نکند اینکه دلم بند گسل باشد و من

گفته بودم که خدا در تو نمایان شده است / شک سراسیمه رسیده که هبل باشد و من

عشق! مجهول دو سر فاجعه ی من شده است / این معادل که به چشمان تو حل باشد و من

دو سه باری سر این کوچه ترا می دیدم / نکند وای! که او.. بچه محل باشد و من ..!

“مهدی عباسی برگ”


دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *