شعر زیبا و عاشقانه پیغمبرش کردم | شعر ناب از سودا سیحون
شعر زیبا و عاشقانه پیغمبرش کردم | شعر ناب از سودا سیحون
شعر در مورد خودخواهی،شعر در مورد مشهور شدن معشوقه
.
.
از خاک آوردم به عرش و مِهترش کردم / از هیچ او را ساختم پیغمبرش کردم
وقتی که رنجِ زندگی تنهاترش می کرد / من سوختم، من ساختم، (…) من باورش کردم
از استخوان لاغرش رستم تراشیدم / افتاده ای را با محبت سرورش کردم
از تاک سرخ سینه ام میخانه آوردم / هر جرعه را با خون دل در ساغرش کردم
هی صبر کردم، صبر کردم ، صبر کردم، (……) صبر … / گویی که با این کار بی پرواترش کردم
مغرور و بی پروا شد و ما را ندید انگار / کز سوز دل آتش به جان مجمرش کردم
وقتی برای خالقش ابلیس شد؛ آنوقت / در زمهریر دست هایم کیفرش کردم ..!
.
شاعر: سودا سیحون
.
شعر زیبا و عاشقانه پیغمبرش کردم | شعر ناب از سودا سیحون
.
– مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم است؟! / لذت عشق من و تو نرسیدن به هم است
ما دومغرور؛ دوخودخواه؛ دوبدتقدیریم / عاشقی کردن ما شرح عدم در عدم است
“سید تقی سیدی”
– شعری که شاعر کشت و تقدیم فلانی شد / معشوقه ای که مفت و مجانی جهانی شد
– حالم خوش نیست، حالم خوش نیست
واسه اون کسی که داغش تا همیشه با منه / مث مغروری که تو جمع زیر گریه میزنه
“روزبه بمانی”
– عِشق من شد سبب خوبی و رعنایی او / داد رسوایی من شهرت زیباییه او.
بس که دادم همه جا شرح دلارایی او / شهر پر گشت زغوغای تماشاییه او
“وجشی بافقی”
– اینکه در چشم تو یک کوزه عسل باشد و من / ابرویت تاج سر تاج محل باشد و من
مو عسل، چشم عسل، لب شکر و دندان قند / بی نظیر عین مراعات غزل باشد و من
تو برو رد شو که من چشم خودم را بستم / نکند اینکه دلم بند گسل باشد و من
گفته بودم که خدا در تو نمایان شده است / شک سراسیمه رسیده که هبل باشد و من
عشق! مجهول دو سر فاجعه ی من شده است / این معادل که به چشمان تو حل باشد و من
دو سه باری سر این کوچه ترا می دیدم / نکند وای! که او.. بچه محل باشد و من ..!
“مهدی عباسی برگ”