اشعارعاشقانه زیبا از شاملو

اشعار عاشقانه از شاملو

اشعار شاملو   شبانه من سرگذشتِ یأسم و امید با سرگذشتِ خویش: می‌مُردم از عطش، آبی نبود تا لبِ خشکیده تر کنم می‌خواستم به نیمه‌شب آتش، خورشیدِ شعله‌زن به‌درآمد چنان…